ماه رجب؛ ماه توحید و هم نشینی با محبوب و موسم نجوا و سخن گفتن با حضرت دوست (جل ذکره) است. ماه رجب، رشته پیوند از پا فتادگان طریق دوست با اوست.
اهل مراقبه سالی را به انتظار فرا رسیدن آن، روز شماری می کنند تا شب هایش را با خداوند خود خلوت کنند و راز دل با او بگویند.
و چه زیباست حال وارستگانی که دل از تمام تعلقات و وابستگی ها کنده اند و تمام همت خویش معطوف صاحب دل کرده اند و در این ماه ندا برداشته اند:
فقد انقطعت الیک همتی و انصرفت نَحوکَ رغبتی
فانت لاغَیرک مرادی و لک لا لسواک سهری و سُهادی.
توجهم از همه بریده و تنها به تو پیوسته است و میل و رغبتم فقط به سوی تو منصرف شده است،
پس تویی مقصودم نه غیر تو و تنها برای توست شب بیداری و کم خوابی ام.
پس بیاییم و با مناجاتیان و دلدادگان حضرت دوست در این ماه هم نوا شویم، باشد که ما را هم از لذت های شبانه آنان نصیبی دهند و از شربت وصل جرعه ای نوشانند.
ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی، ماه خداست ماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست
ماه از خــویش بریـدن بـه خـدا پیـوستن خرّم آنکس که به حق واصل و از خویش جداست
مـاه میلاد شریف دو محمّد دو علی که پر از جلوۀ ماه رخشان ارض و سماست
غُرّه ی اوّل این ماه، جمال ازلی در تماشای رخ حضرت باقر پیـداست
دوم ماه رجب عید بزرگی دگر است عید میلاد علی بن جواد بن رضاست
سوم ماه رجب آن دهمین حجّت حق جگرش لختۀ خون از شرر زهر جفاست
دهم ماه رجب با گل رخسار جواد موجزن رایحۀ عطر ولایت به فضاست
بارک الله که در سیزده ماه رجب عید میلاد علی، مظهر ربّ الاعلاست
کعبه آغوش گشوده چو گریبان از هم که ز قلب حرمالله، علی عقـدهگشاست
صاحبخانه ندا داد که ای بنت اسد خانه از ماست و لیکن متعلّق به شماست...
نجل پاک تو امام است بـه نجل مریم گر چه او مریم و عیساش پیامآور ماست
این پسر رکن و مقام است و حطیم و زمزم این پسر حِجر و حجر، مروه و مسعا و صفاست
نیمـۀ ماه رجب روز وفات زینب او که دخت علی و مادر صبر است و رضاست
زینب، آن فاتح میدان اسارت که هنوز زنده از خطبۀ او واقعۀ کربوبلاست
شیردخت علی و فاطمه و اخت حسن که حسین دگر است و نفسش عاشوراست
بیست و پنج رجب از بهـر محبّان علی روز اندوه و غم و ناله و اشک است و عزاست
روز آزادی زندانی زهرای بتـول روز قتل خلف حضرت صادق، موساست
گوییا در دل تاریک سیهچال، هنوز بانگ العفو بلند از دو لب آن مولاست
آن که دربارۀ وی آمده ساق مرضوض چشمها گر ز غمش خون بفشانند رواست
روز بیست و ششم ماه رجب داغ پدر بر دل و بر جگر سوختۀ شیر خداست
بـر دل ختـم رسل داغ ابوطالب ماند آن که ایمانش فـوق همـه ایمانهاست
بیست و هفت رجب است عید بزرگی دیگر عید مزمّل و مدّثّر و نور و طاهاست
عید بعثت که نبی رخت رسالت پوشید به! چه عیدی که به از عید صیام و اضحاست
عید پرواز بشر، عید نزول قرآن عید نابودی بت، عید تجلّای خداست
بیست و هشت رجب آغاز فراقیست بزرگ که حسینبنعلی عازم دشت و صحراست
کاروان پسر فاطمه هنگام سحر سر به کف دارد و عازم به سوی کربوبلاست
عزم حج دارد و در اوّل ره مـیبیند قتلگاه است بر او مروه، صفا تشت طلاست
همقـدم زینـب و عبـاس و علیاکبر پیش رویش علی و پشت سر او زهراست
گاه بـر فرق علیاکبر خود مینگرد گاه میگرید و چشمش به دو دست سقّاست...
سر به کف داشتن و تیر گرفتن به جگر سپر سنگ شـدن حجّ امام شهداست
«میثم!»آن تربت ششگوشه بود در بر تو وای من! از چه ندیدی حرم یار کجاست؟
شعر از شاعر دلسوخته اهل بیت علیهم السلام، حاج غلامرضا سازگار
«پایان خبر»
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.