سیره و زندگی نامه حضرت اميرمؤمنين عليه السلام
محتویات
نام و نسب مبارکكنيه
القاب
پدر بزرگوار حضرت
مادر بزرگوار حضرت
ولادت
اوصاف
پيشگامى در اسلام
آيات نازل شده
سخنان درباره حضرت
ايمان، يقين و تقواى حضرت
زهد
شجاعت و نیروی الهی
تواضع و فروتنی حضرت
جود و بخشش
عدل امام
شهادت
نام و نسب شريف امام علی عليه السلام
امام علىّ فرزند ابىطالب فرزند عبدالمطّلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصى فرزند كلاب فرزند مرّة فرزند كعب فرزند لؤى.
كنيه هاى امام علی عليه السلام:
أبوالحسن، أبوالحسين، أبو تراب، أبو الريحانتين، أبو السبطين[1].
لقب هاى امام علی عليه السلام:
أميرمؤمنان، يعسوب الدين والمسلمين: «پيشواى بزرگ دين و مسلمانان»، مُبير الشرك والمشركين: [از بين برنده شرك و مشركان]، قاتل الناكثين والقاسطين والمارقين: [كشنده عهدشكنان، ستمگران و خارج شدگان از دين]، مولى المؤمنين: [مولاى اهل ايمان]، مرتضى: [پسنديده]، نفس الرسول: [جان رسول خدا]، أخو الرسول: [برادر رسول خدا]، زوج البتول: [همسر زهراى بتول]، سيف اللّه المسلول: [شمشير بركشيده خدا عليه السلام]، أمير البررة: [امير نيككرداران]، قاتل الفجرة: [كشنده تبهكاران]، قسيم الجنّة والنّار: [قسمت كننده بهشت و جهنم]، صاحب اللواء: [پرچمدار اسلام]، سيّد العرب: [سرور عرب]، خاصف النعل: [وصله زننده كفش رسول خدا صلى الله عليه وآله ]، كشّاف الكرب: [بر طرف كننده گرفتاريها]، الصدّيق الأكبر: [بزرگترين راست كردار]، ذوالقرنين: [داراى سرورى شرق و غرب]، الهادي: [هدايتگر]، الفاروق: [جدا كننده ميان حق و باطل]، الداعي: [دعوت كننده به حق]، الشاهد: [گواه روز جزا]، باب مدينة العلم: [درب شهر علم]، الوالي: [سرپرست مؤمنان]، الوصيّ: [وصى رسول خدا]، النبأ العظيم: [خبر بزرگ]، و...
ابن شهر آشوب به نقل از صاحب كتاب الأنوار مىگويد: براى اميرمؤمنان علىّ
ابن ابىطالب عليه السلام در كتاب خداى والا مرتبه سيصد اسم است، و أمّا در روايات خدا به آن آگاه است.
خداوند براى او نامهايى قرارداد كه در قرآن تكرار شده است، و آنها را در آيات محكم سورهها مىخوانى، در سورههاى حجر و نمل و پيش از آنها أنفال، و در سوره صاد و در سوره زمر. و گفتهاند كه نام او در تورات و انجيل آمده است تلاوت كنندگان كتابهاى آسمانى پيشين او را مىشناسند. و خدا او را برگزيد و پسنديد كه براى پيامبر برادر، و براى زهراى بتول برترين برتران، شوهر باشد.[2]
پدر بزرگوار امام علی عليه السلام:
بزرگ سرزمين مكه، ياور دين، سرور ما ابوطالب فرزند خيررسان به خلق و ساقى حجاج، پير ستايشها، پدر سروران، عبدالمطّلب.
از فاطمه بنت اسد نقل شده كه چون نشانههاى وفات عبدالمطلب آشكار شد به فرزندانش فرمود: چه كسى عهده دار سرپرستى محمّد مىشود؟
همه گفتند: او زيركتر از ما است، بگوييد خود اختيار كند.
عبدالمطّلب گفت: اى محمّد! جدّ تو عازم سفر قيامت است، كدام يك از عموها و عمّههايت را مىخواهى كه عهدهدار سرپرستىات شود؟ حضرت به چهرههاى آنان نگاه كرد آنگاه آرام به سوى ابوطالب رفت[3].
پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله فرمود: من چهار چيز را از پروردگارم خواستم و او بخشنده آنان به من است إن شاء اللّه تعالى: آمنه دختر وهب، و عبداللّه فرزند عبدالمطّلب، وابوطالب فرزند عبدالمطلب، و مردى از انصار...[4].
و به راستى ابوطالب در سرپرستى پيامبر عاشقانه عمل كرد، و حمايت از
اسلام را آشكار نمود، و در برابر كفر و جاهليت همچون سدّ استوار ايستاد، پس بشنو كه مىگويد:
سوگند به خدا هرگز دست هيچ يك از آنان به تو نخواهد رسيد مگر اينكه مرا دفن كنند و سرم را بر خاك بگذارند. رسالت خود را آشكار كن، هيچ كاستى و خوارى بر تو نيست و به اين مژدهات باد و از تو ديدهها روشن. مرا (به اسلام) فرا خواندى و مىدانم كه تو خيرخواه من هستى، و به راستى راست گفتى و از دير باز امين بودهاى، و به راستى مىدانم كه دين محمّد از بهترين دينها براى بشر است.
مادر امام علی عليه السلام:
فاطمه بنت أسد از سروران عصر خود در همه فضيلتها و بزرگواريهاست، و او از پيشگامان در ايمان به خدا و پيامبر صلى الله عليه وآله اوست، او پس از ده نفر يازدهمين نفر بود كه اسلام را پذيرفت، رسول خدا صلى الله عليه وآله او را گرامى مىداشت و به او احترام مىكرد، و او را مادر خوب خطاب مىكرد، چون وفاتش فرا رسيد به آن حضرت سفارش كرد و حضرت سفارش او را پذيرفت، و بر او نماز خواند و در قبرش فرود آمد و پس از اينكه لباس (مبارك) خود را بر او پوشاند در قبرش خوابيد، اصحاب به او عرض كردند: اى رسول خدا! آنچه را ديديم كه با او انجام دادى با هيچ كس انجام ندادهاى.
فرمود: هيچ كس پس از ابوطالب نيكوكارتر از او به من نبود، جامه خود را بر او پوشاندم تا از جامههاى بهشتى بر او بپوشانند، و در قبر او خوابيدم تا فشار قبر بر او آسان گردد[5].
ولادت حضرت اميرمؤمنين عليه السلام:
روز جمعه سيزدهم ماه رجب سال سى عام الفيل، بيست و سه سال پيش از
هجرت در مكه مكرمه در بيت الحرام در داخل كعبه مقدس به دنيا آمد، و اين فضيلتى است كه خداوند ويژه او كرد. چون پيش از او و نه پس از او هيچ كس در داخل كعبه بدنيا نيامده است جز او.[6]
اوصاف امام علی عليه السلام:
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: هر كس مىخواهد به ابراهيم در حلمش، و به نوح در حكتش، و به يوسف در زيبايىاش بنگرد پس به علىّ بن ابىطالب نگاه كند[7].
در روايت ديگرى از آن حضرت صلى الله عليه وآله نقل شده كه فرمود: هر كس مىخواهد به آدم در دانشش، و به نوح در فهمش، و به ابراهيم در شكيبايىاش، و به يحيى بن زكريا در زهدش، و به موسى در دلاورىاش بنگرد به علىّ بن ابىطالب نگاه كند[8].
پيشگامى امام علی عليه السلام در اسلام:
همه راويان و تاريخ نويسان اتفاق نظر دارند كه امام اميرمؤمنان عليه السلام در پذيرش اسلام پيشگام بوده است.
از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل شده كه خطاب به دخترش فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: من تو را به همسرى پيشگامترين امتم در اسلام درآوردم[9].
و از آن حضرت صلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: اى على! تو نخستين مردم در ايمان آوردن به خدا هستى[10].
از عمر نقل شده كه گفت: من و ابوعبيده و ابوبكر و گروهى از اصحاب حضور داشتيم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله بر شانه علىّ زد و فرمود: تو نخستين مؤمنان در ايمان و نخستين مسلمانان در اسلام هستى[11].
ابن اسحاق مىگويد: از ميان اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله نخستين كسى كه از او پيروى كرد و به او ايمان آورد علىّ بن ابىطالب بود در حالى كه نه سال داشت، و از معاذة دختر عبداللّه عدويه نقل شده كه گفت: از علىّ بن ابىطالب بر روى منبر رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم فرمود: من بزرگترين راست كردارم، ايمان آوردم پيش از اينكه ابوبكر ايمان بياورد، و اسلام آوردم پيش از اينكه ابوبكر اسلام بياورد[12].
برخى از آيات نازل شده در حق امام علی عليه السلام:
1ـ سخن خداوند متعال كه فرمود: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[13].
«تو فقط هشدار دهندهاى و هر قومى را راهنمايى است».
از ابن عباس نقل شده كه گفت: چون آيه نازل شد رسول خدا صلى الله عليه وآله دست مبارك خود را بر سينه گذارد و فرمود: من هشدار دهنده و راهنماى هر قومى هستم و به شانه على عليه السلام اشاره كرد و فرمود: تويى راهنما، هدايت يافتگان پس از من به وسيله تو هدايت مىيابند[14].
2ـ سخن خداى متعال كه فرمود: «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ»[15] «وگوشهاى فراگيرنده آن را نگاه دارد».
رسول خدا صلى الله عليه وآله اين آيه را قرائت فرمود: «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ»، سپس رو به علىّ
كرد و فرمود: از خدا خواستم كه آن را گوشهاى تو قرار دهد. على عليه السلامفرمود: پس چيزى را از رسول خدا صلى الله عليه وآله نشنيدم كه آن را فراموش كنم[16].
3 ـ سخن خداى عزّ وجلّ: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[17].
«كسانى كه مالشان را شب و روز، [و] نهان و آشكار انفاق مىكنند پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه بيمى بر آنهاست و نه محزون شوند».
نزد امام (على) عليه السلام چهار درهم بود، درهمى را شب انفاق كرد، و درهمى را روز، و درهمى را در نهان انفاق كرد، و درهمى را آشكارا، رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: چه چيزى تو را بر اين كار واداشت؟ عرض كرد: تا از جانب خدا استحقاق آنچه را به من وعده داد پيدا كنم. پس اين آيه درباره آن حضرت نازل شد[18].
4 ـ سخن خداى عزّ وجل كه فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»[19]، «البته كسانى كه ايمان آورده و اعمال شايسته كردند، آنهايند كه بهترين آفريدگانند».
از جابر نقل شده كه گفت: خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله بودم كه على عليه السلام آمد، رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: سوگند به آنكه جانم در دست اوست فقط اين وشيعيانش در روز قيامت كاميابانند. اين آيه كريمه درباره او نازل شده است. پس اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله چنين بودند كه هر گاه علىّ مىآمد مىگفتند: بهترين آفريدگان آمد[20].
5 ـ سخن خداوند متعال كه فرمود: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[21]
«پس اگر نمىدانيد از اهل ذكر (آگاهان) بپرسيد» از جابر جعفى نقل شده كه گفت: چون اين آيه نازل شد على عليه السلام فرمود: اهل الذكر ما هستيم[22].
6ـ سخن خداى سبحان كه فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ»[23]، «اى كسانىكه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و باراستگويان باشد».
ابن مردويه از ابن عبّاس درباره «وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ»نقل كرده كه گفت: «با علىّ بن أبىطالب باشيد[24].
7ـ سخن خداى عزّ وجلّ كه فرمود: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»[25]، «اى پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالت او را انجام ندادهاى، و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد».
از ابو سعيد نقل شده كه گفت: اين آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن ربِّك»در روز غديرخم درباره علىّ بن ابىطالب عليه السلام نازل شد.[26]
آنچه ذكر شد برخى از آياتى بود كه درباره خصوص آن حضرت نازل شده است و اما آياتى كه در حق اهل بيت نازل شده و شامل آن حضرت هم مىشود بسيار است، برخى از آنها از اين قرار است:
1ـ آيه: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»[27]، «بگو: من بر اين [رسالت] مزدى از شما نمىخواهم مگر محبّت و دوستى خويشان [و اهل بيت ]را».
2ـ آيه: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَك مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...»[28]، «پس هر كه با وجود دانشى كه [درباره عيسى] سوى تو آمد با تو محاجه كرد بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفوسمان و نفوستان را فرا خوانيم، سپس [به درگاه خدا ]تضرّع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
3ـ سوره «هَلْ أَتى عَلَى الاْءِنْسانِ».
4ـ آيه: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[29]، «جز اين نيست كه خدا مىخواهد آلودگى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را كاملا پاكيزه گرداند».
برخى از سخنان كه درباره حضرت عليه السلام گفته شده است:
ـ از عمر نقل شده است كه گفت: زنان ناتوانند از اينكه فرزندى همچون علىّ بن ابىطالب بزايند، اگر علىّ نبود عمر هلاك شده بود[30].
ـ و نيز از او نقل شده است كه گفت: به خدا پناه مىبرم اى ابا الحسن! از روزى كه زنده باشم و تو نباشى[31].
ـ از عائشه نقل شده است كه گفت: مىديدم ابابكر زياد به چهره علىّ نگاه مىكند. گفتم: اى پدر! مىبينم زياد به چهره علىّ نگاه مىكنى! گفت: از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمود: نگاه كردن به صورت علىّ عبادت است[32].
ـ از شعبى نقل شده كه گفت: ابوبكر به علىّ بن أبىطالب عليه السلام ـ كه پيش مىآمد ـ
نگاه كرد و گفت: كسى كه خوشحال مىشود از اينكه بنگرد به نزديكترينِ مردم به پيامبر خود صلى الله عليه وآله در خويشاوندى، و به نيكوترين آنان نسبت به او در جايگاه و منزلت، و به برترين آنان در پيشگاه خداوند در رنج ديدن [در راه اسلام]، و به با عظمتترين آنان بر او پس به علىّ نگاه كند[33].
ـ از عروة نقل شده كه گفت: مردى در حضور عمر نسبت به علىّ بد گفت، عمر گفت: صاحب اين قبر محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب را مىشناسى و نيز علىّ بن ابىطالب بن عبدالمطّلب را، علىّ را جز به نيكى ياد نكن، كه اگر او را بيازارى صاحب اين قبر را آزردهاى[34].
ـ از معقل بن يسار نقل شده كه گفت: از ابوبكر شنيدم مىگفت: علىّ بن ابىطالب عليه السلام از خاندان رسول خدا صلى الله عليه وآله است[35].
ـ عمر گفت: سه ويژگى به علىّ بن ابىطالب داده شده كه اگر يكى از آنها را من داشتم برايم محبوبتر بود از اينكه همه نعمتهاى دنيا را داشته باشم[36].
گفته شد: اى امير! آنها چيست؟ گفت: ازدواج با فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله ، سكونت او با پيامبر صلى الله عليه وآله در مسجد كه برايش حلال بود، و پرچمدارى روز خيبر[37].
مثل همين از فرزند عمر نيز نقل شده است[38].
ـ جابر بن عبداللّه انصارى مىگويد: روزى بر عايشه وارد شدم و به او گفتم: درباره علىّ بن ابىطالب چه نظرى دارى؟ سر به زير انداخت، اندكى بعد سر خود را بالا آورد و گفت:
چون طلاى ناخالص بر سنگ عيار ماليده شود، بدون شك ناخالصىهايش آشكار شود. و در ما ناخالصى است و طلاى خالص علىّ است، و او در ميان ما همچون سنگ عيار است.[39]
ـ از مجمع نقل شده كه گفت: از عائشه درباره علىّ پرسيدم، گفت: از محبوبترين مردم نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله پرسيدى[40].
ايمان، يقين و تقواى امام علی عليه السلام:
از حضرت عليه السلام نقل شده كه فرمود: اگر پردهها كنار رود بر يقين من افزوده نمىشود.[41]
و نيز از آن حضرت عليه السلام نقل شده كه فرمود: معبودا! من تو را به خاطر بيم از كيفرت نمىپرستم، و نه به خاطر طمع به پاداشت، بلكه چون تو را شايسته پرستش يافتم تو را مىپرستم.[42]
و نيز از آن حضرت عليه السلام نقل شده كه فرمود: سوگند بخدا! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم به اينكه پوست جوى را از دهان مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد.[43]
زهد امام علی عليه السلام:
عمرو بن قيس مىگويد: على عليه السلام را ديدند كه جامه وصله دار پوشيده است. ازاو دربارهآنپرسيدند فرمود: مؤمناز اين پيروىمىكند و دل باآن خاشعمىشود.[44]
عمر بن عبدالعزيز مىگويد: زاهدترين مردم در دنيا علىّ بن ابى طالب است[45].
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: به راستى خداوند بر پيشوايان عادل و حق واجب كرده است كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند[46].
شجاعت و نيروى الهى امام علی عليه السلام:
حضرت فرمود: هيچ باكى ندارم كه مرگ سراغ من بيايد يا من سراغ مرگ بروم.[47]
از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل شده كه فرمود: به راستى نبرد علىّ بن ابىطالب با عمرو بن عبدودّ برتر است از عمل امّتم تا روز قيامت[48].
آن حضرت درب خيبر را از جا كند و آن را پلى بر روى خندق قرار داد تا لشكر اسلام از آن عبور كند[49].
تواضع و فروتنى امام علی عليه السلام:
روزى سواره بيرون آمد و اصحاب به دنبالش راه افتادند، حضرت رو به آنان كرد و فرمود: كارى داريد؟ عرض كردند: خير، لكن دوست داريم در ركاب شما باشيم. فرمود: برگرديد، كه صداى كفشها پشت سر مردان [كم ظرفيت] موجب تباهى دلهاى نابخردان است[50].
و به كسى كه او را مىستود مىفرمود: من كمتر از آنم كه بر زبان آوردى، وبرتر از آنم كه در دل دارى[51].
جود و بخشش امام علی عليه السلام:
او كسى است كه انگشتر خود را در حال نماز به مسكين داد و خداوند درباره او اين آيه را نازل كرد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[52] «ولىّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند؛ همانها كه نماز را برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند».
عدل امام علی عليه السلام:
مهمانى بر امام حسن عليه السلام وارد شد و او پيمانهاى از عسل را از قنبر كه خزانهدار بيت المال بود قرض گرفت، چون اميرمؤمنان عليه السلام به تقسيم عسل بر مسلمانان اقدام كرد ديد يكى از مشكهاى عسل كم دارد، از قنبر درباره آن پرسيد، و او خبر را به حضرت داد، حضرت فرزندش امام حسن را خواست و به او فرمود: چه باعث شد كه بخشى از عسل را پيش از اين كه قسمت شود بردارى؟
امام حسن عليه السلام پاسخ داد: آيا ما در آن حقى نداريم؟ هرگاه گرفتيم آن را بر مىگردانيم.
فرمود: پدرت به قربانت! در آن حق دارى، لكن درست نيست پيش از اين كه مسلمانان به حقشان برسند تو از حق خود بهرهمند شوى...
آنگاه يك درهم به قنبر داد و فرمود: تا جايى كه مىتوانى با آن بهترين عسل را بخر، قنبر عسل را خريد و حضرت آن را در ظرفش قرار داد و درب آن را بست[53].
شهادت امام علی عليه السلام:
شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى فرا رسيد، در حالى كه اميرمؤمنان مىفرمود: دروغ نگفتهام و به من دروغ نگفتهاند، اين همان شبى است كه به من وعده دادهاند، و مىفرمود: بارالها! ديدارت را برايم مبارك گردان، بارالها! مرگ را
برايم مبارك گردان[54].
در اين شب در مسجد كوفه به هنگام نماز صبح، ابن ملجم ناپاك و پليد شمشير خود را بر فرق مبارك آن حضرت فرود آورد، و اين ضربت خائنانه از فرق تا مغز پاك آن حضرت را شكافت، اين در حالى بود كه او مىفرمود: سوگند به پروردگار كعبه رستگار شدم، و در شب بيست و يكم همان ماه روح پاك و بلندش به ديدار معبود شتافت.
[1] ـ راجع موسوعه زيارات المعصومين عليهم السلام، ج 2، ص 3.
[2] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 275.
[3] ـ بحارالانوار، ج 35، ص 83، ح 26.
[4] ـ قرب الإسناد، ص 27 چاپ سنگى وص 56، ح 183 (چاپ مؤسّسة آل البيت عليهم السلام)«أبوطالب» در نسخه چاپى افتاده است. بحارالانوار، ج 15، ص 108، ح 51، به نقل از قرب الإسناد.
[5] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 14.
[6] ـ حاكم نيشابورى مىگويد: درباره ولادت امير مؤمنان عليه السلام در داخل كعبه اخبار متواتر است؛ مستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 550 ذيل، ح 6044؛ ونگاه كن: موسوعه زيارات المعصومين عليهماالسلام، ج 2، ص 4.
[7] ـ ذخائر العقبى، ص 94.
[8] ـ همان، ص 93.
[9] ـ مسند أحمد، ج 5، ص 26، معجم الكبير طبرانى، ج 20، ص 229، شماره 538، مجمع الزوائد، ج 9، ص 123، شماره 14595 به نقل از آن دو.
[10] ـ حلية الأولياء، ج 1، ص 106، شماره 203.
[11] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 109.
[12] ـ معارف ابن قتيبة، ص 98 ـ 99.
[13] ـ رعد، آيه 7.
[14] ـ تفسير الطبري جامع البيان، ج 13، ص 72.
[15] ـ حاقّة، آيه 12.
[16] ـ تفسير الطبري، ج 29، ص 35.
[17] ـ بقره، آيه 274.
[18] ـ نگاه كن: اسباب النزول واحدى، ص 49 .
[19] ـ بيّنة، آيه 7.
[20] ـ درّ المنثور سيوطى، ج 6، ص 643.
[21] ـ نحل، آيه 43.
[22] ـ ينابيع المودّة، ص 119.
[23] ـ توبه، آيه 119.
[24] ـ درّ المنثور سيوطى، ج 3، ص 517 .
[25] ـ مائده، آيه 67.
[26] ـ اسباب النزول واحدى، ص 112.
[27] ـ شورى، آيه 23.
[28] ـ آل عمران، آيه 61.
[29] ـ احزاب، آيه 33.
[30] ـ مناقب خوارزمى، ص 81، ح 65.
[31] ـ ذخائر العقبى، ص 82 .
[32] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 196 ـ 197.
[33] ـ مناقب خوارزمى، ص 161، ح 193.
[34] ـ منتخب كنز العمّال، ج 5، ص 46 به نقل از تاريخ ابن عساكر، ج 42، ص 519 .
[35] ـ منتخب كنز العمّال، ج 5، ص 43.
[36] ـ حُمْر النَّعَم: الإبل الحُمر، وهي أنفس أموال النَّعم وأقواها وأجلدها، فجعلت كناية عن خير الدنيا كلّه. «مجمع البحرين، ج 1، ص 572».
[37] ـ همان، ج 5، ص 39.
[38] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 158.
[39] ـ نور الأبصار شبلنجى، ص 288 ـ 289.
[40] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 116.
[41] ـ مناقب خوارزمى، ص 375.
[42] ـ بحارالانوار، ج 41، ص 14، ح 4.
[43] ـ نهج البلاغه شرح محمّد عبده، ج 2، ص 218.
[44] ـ كنز العمّال، ج 13، ص 181، ح 36542.
[45] ـ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 489.
[46] ـ نهج البلاغه شرح محمّد عبده، ج 2، ص 188.
[47] ـ عقد الفريد، ج 1، ص 122.
[48] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 138 به نقل از واقدى و خطيب خوارزمى، بحارالانوار، ج 41، ص 91 به نقل از مناقب.
[49] ـ كشف الغمّة، ج 1، ص 215.
[50] ـ المحاسن، ص 629، ح 104. والنوكى: الحمقى.
[51] ـ نهج البلاغه شرح محمّد عبده، ج 4، ص 19، شماره 83.
[52] ـ رجوع كن به مجمع البيان و غير آن از تفاسير درباره آيه 55 از سوره مائده .
[53] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 107. والزِّق: كلّ وعاءٍ اتخذ لشرابٍ ونحوه؛ «لسان العرب، ج 10، ص 143».
[54] ـ بحارالانوار، ج 42، ص 277.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.