فجر موسسه امام هادیبسم الله الرحمن الرحیم

ما در این مدت مصیبت‌ها دیده‌ایم، مصیبت‌های بسیار بزرگ و بعضی پیروزی‌ها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت‌های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل‌های پدر از دست داده.

من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده‌اند می‌افتد، سنگینی در دوشم پیدا می‌شود که نمی‌توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.

من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می‌کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.

خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت‌ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می‌گفت و چه می‌گوید که از آ‌ن‌وقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود.

آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است.

برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.

ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند.

در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند.

ما فرض می‌کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادراک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟

مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را.

وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.

حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم.

مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند.

و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است.

این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم.

آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر

من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد.

مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.

شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می‌خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.

بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا.

فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشاالله است.

برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.

و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم.

آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است.

خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است.

ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.

من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید.

یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.

ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود.

ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم.

و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید

آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.

ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.

و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است.

ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

Jame 2کتاب شش جلدی جامع زیارات المعصومین علیهم السلام، درسال 1389 در 2000 نسخه توسط انتشارات پیام امام هادی علیه السلام منتشر شد. این کتاب که جامع ترین کتاب زیارتی پس از «موسوعه زیارات المعصومین علیهم‌السلام» به شمار می‌رود، با متنی صحیح و اعراب گذاری کامل، برای استفاده عموم مردم و با زبان عربی به چاپ رسیده است. در آخر هر جلد از کتاب جامع زیارات، بخشی به نام ملحقات آورده شده و در آن، زندگانی معصوم یا معصومین که در آن جلد زیارتشان آمده، نگاشته شده است.

در جلد نخست این کتاب شریف، تمام زیارات وارده در خصوص امام حسن مجتبی علیه السلام آمده است.

نام و نسب مبارک، ولادت حضرت، جایگاه حضرت، شخصیت امام، کرم و بخشش حضرت،مشخصات ظاهری حضرت و شهادت حضرت، عناوین مطالبی هستند که به تفصیل در آنجا آمده است.

جهت مطالعه اینجا را کلیک نمائید

مشاهده سخنان امام مجتبی علیه السلام در سایت «روایات ناب»

بازدید «گالری تصاویر»

Jeld05 copyکتاب شش جلدی جامع زیارات المعصومین علیهم السلام، درسال 1389 در 2000 نسخه توسط انتشارات پیام امام هادی علیه السلام منتشر شد. این کتاب که جامع ترین کتاب زیارتی پس از «موسوعه زیارات المعصومین علیهم‌السلام» به شمار می‌رود، با متنی صحیح و اعراب گذاری کامل، برای استفاده عموم مردم و با زبان عربی به چاپ رسیده است. در آخر هر جلد از کتاب جامع زیارات، بخشی به نام ملحقات آورده شده و در آن، زندگانی معصوم یا معصومین که در آن جلد زیارتشان آمده، نگاشته شده است.

در جلد پنجم این کتاب شریف، تمام زیارات وارده در خصوص امام رضا علیه السلام آمده است.

نام شریف و نسب امام رضا علیه السلام، ولادت امام رضا علیه السلام، جایگاه و منزلت امام رضا علیه السلام،  نمونه ای از شخصیت والای امام رضا علیه السلام، دانش امام رضا علیه السلام،  عبادت امام رضا علیه السلام،  مکارم اخلاق و تواضع امام رضا علیه السلام،  زهد امام رضا علیه السلام،  سخاوت امام رضا علیه السلام،  احترام به میهمانان امام رضا علیه السلام،  ولایت عهدی امام رضا علیه السلام،  و شهادت امام رضا علیه السلام، عناوین مطالبی هستند که به تفصیل در آنجا آمده است.

جهت مطالعه کامل زندگی نامه، اینجا  را کلیک نمائید

مشاهده سخنان امام رضا علیه السلام در سایت «روایات ناب»

بازدید «گالری تصاویر»

Jame 2کتاب شش جلدی «جامع زیارات المعصومین علیهم السلام»، درسال 1389 در 2000 نسخه توسط انتشارات پیام امام هادی علیه السلام منتشر شد. این کتاب که جامع ترین کتاب زیارتی پس از «موسوعه زیارات المعصومین علیهم‌السلام» به شمار می‌رود، با متنی صحیح و اعراب گذاری کامل، برای استفاده عموم مردم و با زبان عربی به چاپ رسیده است. در آخر هر جلد از کتاب جامع زیارات، بخشی به نام ملحقات آورده شده و در آن، زندگانی معصوم یا معصومین که در آن جلد زیارتشان آمده، نگاشته شده است.

در جلد نخست این کتاب شریف، تمام زیارات وارده در خصوص پیامبر گرامی اسلام و ائمه مدفون در مدینه منوره آمده است .

نام و نسب مبارک، زادگاه مبارک، همسران، ویژگی های حضرت، بعثت، هجرت، حجه الوداع و حدیث غدیر، سایر ویژگی ها، شمه ای از اخلاق و سیره، سخنان شگفت انگیز و حکیمانه، برخی معجزات حضرت و وفات، عناوین مطالبی هستند که به تفصیل در آنجا آمده است.

جهت مطالعه زندگی نامه اینجا را کلیک نمائید.

مشاهده روایات نبوی در سایت روایات ناب

مشاهده گالری تصاویر

 

Jame 2

زندگانى امام حسن مجتبى عليه ‏السلام

اسم و نسب امام حسن مجتبى  عليه ‏السلام:

او حسن بن على، فرزند ابوطالب، فرزند عبدالمطلب، فرزند هاشم، فرزند عبد مناف است.

كنيه او: ابو محمّد است.

القاب او: زكى، مجتبى، سيد شباب اهل الجنة (= سرور جوانان اهل بهشت)، سبط اوّل، تقى، زاهد، البرّ (= نيكوكار)، الطيّب (= پاك)...

مادر او: فاطمه دختر گرامى رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله است.[1]

ولادت امام حسن مجتبى  عليه ‏السلام:

شب يا روز نيمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرت در مدينه منوّره به دنيا آمد.[2]

درباره ولادت امام حسن از اميرالمؤمنين عليه ‏السلام روايت شده كه فرمود: بعد از اينكه اسماء او را در پارچه سفيد پيچيد به رسول خداصلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله داد، و پيامبر او را گرفت، ابتدا در گوش راست او اذان و سپس در گوش چپ او اقامه گفت.

آنگاه از على عليه ‏السلام پرسيد: اسم فرزندم را چه گذاشته‏ اى؟ عرض كرد: من در نام
نهادن او بر تو سبقت نمى ‏گيرم. فرمود: من نيز بر پروردگارم سبقت نمى‏ گيرم. پس جبرئيل عليه ‏السلام نازل شد و گفت: اى محمّد! پروردگارت به تو سلام مى ‏رساند و مى‏ فرمايد: على براى تو در جايگاه هارون است نسبت به موسى، با اين تفاوت كه بعد از تو پيامبرى نيست، پس اين را به نام فرزند هارون نام‏گذارى كن. پيامبر فرمود: اسم فرزند هارون چيست؟ جبرئيل گفت: شبر. پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله فرمود: زبان من عربى است. جبرئيل گفت: حسن بنامش. پس حضرت صلي الله عليه و سلم چنين كرد.[3]

و از اسماء دختر عميس نقل شده كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم روز هفتم براى حسن دو قوچ زيبا و نمكين عقيقه كرد و سرش را تراشيد و هم‏وزن موهايش صدقه داد، و با دست مبارك خود به سرش خلوق[4] ماليد.[5]

جايگاه امام حسن مجتبى  نزد رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله:

از براء بن عازب نقل شده كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه و سلم را ديدم كه حسن فرزند على بر دوش او بود و مى‏ فرمود: خدايا! من او را دوست دارم تو هم او را دوست بدار.[6]

از ابن عباس نقل شده كه گفت: حسن بن على بر دوش رسول خدا صلي الله عليه و سلم بود، يك نفر گفت: چه خوب مركبى سوار شده‏اى اى پسر! پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: و او چه خوب سواره‏اى است.[7]

و از ابى بكره نقل شده كه گفت: پيامبرصلي الله عليه و سلم با ما نماز مى‏خواند، در حال سجده حسن بن على كه كودك بود، مى‏ آمد و بر گردن يا پشت پيامبر مى‏ نشست، و پيامبر او را با ملايمت بلند مى‏كرد، وقتى نماز پيامبر تمام شد، گفتند: اى پيامبر خدا با اين
كودك چنان رفتار مى‏كنى كه با هيچ كس نمى‏كنى؟ پيامبر فرمود: اين گل خوشبوى من است، اين فرزندم سرور و بزرگ است... .[8]

و از ابى هريره نقل شده كه گفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم به حسن مى‏فرمود: خدايا! من او را دوست دارم، او را و دوستدارش را دوست بدار، و گفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم او را به سينه‏ اش مى ‏چسبانيد.[9]

از پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله نقل شده كه فرمود: هر كس كه شاد مى ‏شود به سرور جوانان اهل بهشت نظر كند پس به حسن بن على نظر كند.[10]

شخصيت امام حسن مجتبى  عليه ‏السلام:

روايت شده كه عبداللّه‏ بن زبير همواره مى‏ گفت: سوگند به خدا مادرى چون حسن نزايد.[11]

از مساور نقل شده كه مى‏ گويد: روز وفات حسن بن على ابوهريره را در مسجد رسول خدا ديدم، ايستاده بود و با صداى بلند مى‏گفت: بگرييد كه امروز عشق پيامبر خدا از دنيا  رفت.[12]

روزى معاويه به هم‏نشينانش گفت: چه كسى از نظر پدر، مادر، پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمو و عمّه، دايى و خاله از همه گرامى ‏تر است؟ گفتند: اميرالمؤمنين! داناتر  است.

دست حسن بن على را گرفت و گفت: اين است، پدرش على بن ابى‏طالب، مادرش فاطمه دختر محمّد، پدر بزرگش رسول خدا صلي الله عليه و سلم، مادر بزرگش خديجه،
عمويش جعفر، عمّه‏اش هاله دختر ابوطالب، دايى‏اش قاسم فرزند محمّد، و خاله‏ اش زينب فرزند محمّد صلي الله عليه و سلم است.[13]

و از معاويه نقل شده كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه و سلم را ديدم كه زبان، ـ يا گفت: لب‏هاى ـ حسن بن على را مى‏مكيد و زبان ـ يا لب هايى ـ كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم بِمَكَد عذاب نمى‏شود.[14]

و ذهبى گفته: حسن، فرزند على، فرزند ابوطالب، فرزند عبدالمطلب، فرزند هاشم، فرزند عبد مناف، امام بزرگوار، گل خوشبوى رسول خدا صلي الله عليه و سلم و نوه او، سرور جوانان اهل بهشت... و به درستى كه اين امام سرورى بود خوش سيما، زيبا، عاقل، با وقار، بخشنده، قابل ستايش، نيكوكار، متديّن، پرهيزكار، با حيا و بلند  مرتبه.[15]

و محمّد بن اسحاق در كتابش گفته: بعد از رسول خدا كسى به گرانمايگى كه [امام] حسن داشت نرسيد، بر درب خانه‏اش فرشى براى او مى‏ گستردند، هنگامى كه خارج مى‏شد و مى‏نشست راه بسته مى‏شد، از احترامى كه براى او قائل بودند كسى از آنجا عبور نمى ‏كرد، چون متوجه مى‏شد برمى‏خاست و داخل خانه مى‏ شد، آنگاه مردم عبور مى‏كردند، من او را در راه مكّه پياده ديدم. هر كس او را مى‏ ديد، پياده مى ‏شد و پياده مى‏ رفت، حتى سعد بن ابى وقاص را ديدم كه پياده مى ‏رفت.[16]

شيخ كمال الدين محمّد بن طلحه شافعى در كتاب مطالب السؤول در فصلى كه درباره اشارات رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله در حقّ امام حسن نگاشته نوشته است: اين فصلى
است كه اصلش مورد توجّه، و فضيلتش قطعى، و نقلش نمايان، و سايه ‏اش گسترده، و يادش مورد سفارش، و درخت كُنارش بى‏خار، و ميوه‏ هاى درخت موزش خوشه خوشه روى هم چيده است، و اين از درخشان ترين خصلت ‏ها و مديحه‏ هايش شمرده مى‏شود، زيرا اين فصل از اشارات گوناگون نبوى و رفتارها و گفتارهاى پاك و برجسته مطالبى را گرد آورده است كه انوار مناقب از آن مى ‏درخشد و (امام) حسن را تا شريف‏ترين درجات والا بالا مى‏برد و فضائل برجسته از هر سو او را فرا مى‏گيرد، زيرا هر كه پا جاى پاى رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله نهد (و  كامل از او پيروى كند) در بلنداى ستارگان شرافت گام نهاده است، و آفرين و  خوشا به حال كسى كه خداوند او را از جانب پيامبرش به اين عطايا اختصاص داده است.[17]

و ابو نعيم اصفهانى گفته: سرور جوانان [اهل بهشت] اصلاح بخش ميان نزديكان و دوستان، شبيه به رسول خدا صلي الله عليه و سلم و حبيب او، فرزند هدايت، و ملازم پرهيزكاران، پنجمين نفر اهل كساء، و فرزند سرور زنان، حسن بن على بن ابى‏طالب ـ كه خدا از آنان خشنود باشد ـ .[18]

و ابن ابى الحديد معتزلى ذكر كرده كه همانا حسن شبيه‏ترين مردم از نظر خلقت ظاهرى و اخلاق به رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله[19]، و خوش‏سيماترين مردم بود[20]، و بيشتر از همه مردم داراى سعه صدر [و صبور و بردبار] بود[21] و خوش آهنگ‏ترين روش و منش را داشت و كسى نمى‏توانست يك سخن ناشايست از او نقل كند و نه يك
كلمه بيهوده (از او بشنود).[22]

كرم و بخشش امام حسن مجتبى  عليه ‏السلام :

امام حسن عليه ‏السلام شكر صدقه مى‏داد، علّتش را پرسيدند، فرمود: من آن را دوست دارم و خداوند فرموده: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ به [كمال] نيكى [نيكوكاران ]نمى‏رسيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.[23]

و از شهاب بن عامر نقل شده كه گفت: حسن بن على دو بار نصف تمام اموالش حتّى يك لنگه كفش خود را در راه خدا بخشيد و صدقه داد.[24]

مشخصات ظاهرى امام حسن مجتبى  عليه ‏السلام:

روايت شده آن حضرت سفيد چهره سُرخ‏گون، داراى چشمان سياه و درشت، گونه ‏هاى صاف و هموار، موهاى باريك ميان سينه تا روى شكم، و محاسن پُر پشت مجعّد و پهن بود، و گردنش كشيده و سيم‏گون، و استخوان ‏بندى ‏اش درشت، و سينه ‏اش پهن و چهارشانه و ميان بالا بود كه زيباترين چهره... و موهاى فردار داشت و بسيار خوش هيكل بود.[25]

شهادت امام حسن مجتبى  عليه ‏السلام:

آن حضرت مسموم به سوى رحمت خدا شتافت، شهادت آن حضرت سال پنجاه هجرى دو شب مانده به آخر ماه صفر رخ داد.[26]

[1] و 2 ـ نگاه موسوعه زيارات المعصومين عليهم ‏السلام، ج 1، ص 297 ـ 298.

[2]

[3] ـ ذخائر العقبى، ص 120.

[4] ـ خَلُوق: گونه‏اى عطر كه بيشتر اجزاى آن زعفران باشد.

[5] ـ همان، ص 119.

[6] و 5 ـ جامع الاصول، ج 10، ص 19، شماره‏هاى 6540 و 6541.

[7]

[8] ـ حلية الاولياء، ج 2، ص 44، شماره 1424.

[9] ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 51، شماره142.

[10] ـ بداية والنهايه، ج 8، ص 39.

[11] ـ همان، ج 8، ص 41.

[12] ـ همان، ج 8، ص 48.

[13] ـ العقد الفريد، ج 5، ص 85 .

[14] ـ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 93.

[15] ـ سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 245 و253.

[16] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 7.

[17] ـ مطالب السؤول، ج 2، ص 11.                                       

[18] ـ تاريخ إصبهان، ج 1، ص 69.                                       

[19] ـ شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 280.

[20] ـ همان، ج 15، ص 277.

[21] ـ همان، ج 16، ص 21.

[22] ـ همان، ج 15، ص 271.

[23] ـ عوالى اللآلى، ج 2، ص 74، ح 196 وآيه 92 سوره آل عمران .

[24] ـ حلية الاولياء، ج 2، ص 46، ح 1433، به نقل از كشف الغمّه، ج 2، ص 193.

[25] ـ ذخائر العقبى، ص 127 ـ 128؛ و نگاه كنيد: بحارالأنوار، ج 44، ص 136، ضمن شماره 4.

[26] ـ نگاه كنيد: مقاتل الطالبيّين، ص 73؛ شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج 16، ص 49؛ الارشاد، ج 2، ص 16؛ موسوعه زيارات المعصومين عليهم ‏السلام، ج 1، ص 299.

Hazrat Roghayeh 03

تقدیم به ساحت سه ساله دردانه ی سید الشهدا علیه السلام، حضرت رقیه خاتون علیهاالسلام

من در شب خـرابه چــراغ هدایتم                       سیــارۀ کبــود سپهـــر ولایـتـــم

پیغمبــر سـه‌سالــۀ گـودال قتلگاه                         اندام خسته صورت نیلی است آیتم

گیسوی خـون گـرفتۀ مـن شـرح سنـگ بام            دل‌های پـــاره‌پــاره کتـاب روایتـم

طفلم ولی به سن کم و پیکر ضعیف                   دریـــای بی کــرانۀ جود و عنایتـم

سیلی و تازیانه و زخم‌زبان و سنـگ                  گـل‌واژۀ بلنــد کتــاب حکـــایتـم

روح کتاب صبر و رضا جسم خسته‌ام               مشکل‌گشایم از همه بادست بسته‌ام

چشم فلـک به پنجره‌های ضریح من                  حبل خداست طرۀ در خون نشسته‌ام

اشک عمـو بـه نیـزه روان بهـر غربتم               گلبوسه‌های عمه بـه فـرق شکسته‌ام

از بس‌که خارها بـه تنم حمله برده‌اند                انگـار مثــل لالـۀ از هـم گسستــه‌ام

هرشب بـه شوق دیدن روی مسافرم                خوابم نبرده، دم‌به‌دم ازخواب جسته‌ام

مانند من غـریب گلی در چمن نبود                 جز یک شَبَهْ بـه جای زاندام من نبود

بـاید مـدینه دفـن شود پیکرم نشد                     بـاید تنـم کفن شـود امـا کفـن نبود

از بس ز کعب نیـزه سیه بود پیکرم                فرقی میـان جسم من و پیرهن نبود

بر سنگ قبـر من بنویسید دوستان                  سیلـی خــار حــق گـل یاسمن نبود

می‌خواستند تا بدنم را دهند غسل                   چیزی برای غسل به جازین بدن نبود

7192 500امروز اولین روز از دومین ماه سال قمری، یعنی ماه صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر است. با توجه به مناسبت های مهم و اعمال عبادی وارده در آن، به صورت خلاصه به آن ها اشاره می شود:

مناسبت ها و اتفاقات ماه صفر


*اوّل ماه صفر:

آغاز جنگ صفین (۳۷ ق مطابق نقل مورّخان)

ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام  و بازماندگان واقعه کربلا به همراه سرهای امام و شهدا به شهر شام (۶۱ق)
*دوم ماه صفر:

شهادت زید بن علی علیه السلام پس از قیام بر ضدّ بنی امیّه در سن ۴۲ سالگی(۱۲۰ق)

*پنجم ماه صفر:

شهادت حضرت رقیه 5صفر
*هفتم ماه صفر:

شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بنا بر نقلی(50قمری)

ولادت امام موسی کاظم علیه السلام (۱۲۸ق)

رحلت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (۱۴۱۱ق)

*بیستم ماه صفر:

اربعین حسینی. چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان در کربلا
*بیست وششم صفر

تجهیز لشکر اسامه:آخرین سپاه فراهم شده به دستور پیامبراسلام صلی الله علیه و آله برای دفاع در برابر حملات امپراطوری روم،لشکر اسامه بود. این سپاه که با توجه به نام فرمانده آن اسامه بن زید به جیش اسامه معروف شد، به دلیل نافرمانی برخی از بزرگان صحابه، در زمان حیات پیامبر حرکت نکرد. به عقیده شیعیان، پیامبرصلی الله علیه و آله اهداف دیگری نیز از اعزام این سپاه داشته که به رویدادهای پس از رحلت و خلافت مرتبط است.

*بیست و هشتم ماه صفر:

شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در روز دوشنبه بود و شصت و سه سالگی آن حضرت (11ق)

شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ق)

آغاز امامت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام 

*روز آخر ماه صفر:

شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در سنّ پنجاه و پنج سالگی (۲۰۳ ق)

دستورات ویژه عبادی در ماه صفر
مشهور است که ماه صفر را ماه نحوست دانسته اند. برای رفع این نحوست هیچ چیزی بهتر از صدقه دادن و اعیه و استعاذات وارد نشده است.کسی که مایل است از بلاهای نازله در این ماه محفوظ بماند این عمل را انجام دهد.

هر روز ده مرتبه بخواند چنانکه محدث فیض و غیره فرموده یَا شَدِیدَ الْقُوَی وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ و سید دعایی برای هلال این ماه روایت کرده .
ترجمه:ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‌ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‌اش!

روز سوم
سید بن طاوس از کتب أصحابنا الإمامیة نقل کرده که مستحب است در این روز دو رکعت نماز در رکعت اول حمد و إنا فتحنا و در دوم حمد و توحید بخواند و بعد از سلام صد مرتبه صلوات بفرستد و صد مرتبه بگوید اللَّهُمَّ الْعَنْ آلَ أَبِی سُفْیَانَ و صد مرتبه استغفار کند پس حاجت خود را بخواهد.
نحوست این ماه:
در مورد نحوست ماه صفر باید به چند نکته اشاره شود:
1- در برخى از روایات نحس بودن برخى از ایام براى انجام کارهایى از قبیل ازدواج و سفر آمده است. همچنین آیه 19 سوره قمر و 16 سوره فصلت روزهایى که عذاب بر قوم عاد نازل شده به عنوان روزهاى نحس آمده است. ولى در این که مراد از نحس بودن روزها در این آیات و روایات چیست بحث‏ ها و نظریات مختلفى وجود دارد.
برخى معتقدند؛ بعضى روزها واقعا نحس‏اند ولى نحس بودن آن با توکل بر خداوند، صدقه و توسل به خداوند و مقربان درگاه او برطرف می شود و وظیفه ما انجام این اعمال است نه رعایت سعد و نحس بودن ساعات.
در برابر این نظریه برخى معتقدند؛ سعد و نحس بودن برخى ایام واقعى نیست بلکه به جهت حوادثى است که در این روزها اتفاق افتاده و یا به جهت فال بد زدن مردم به این روزها و نحس دانستن آن از سوى مردم می باشد که ممکن است همین نحس دانستن در نفس‏ هاى ضعیف مؤثر واقع شود و همین اثر نفسانى و دل چرکین شدن موجب بروز حوادثى براى انسان شود به همین جهت در روایات به جهت برطرف شدن این حالت نفسانى به ما دستور داده شده صدقه بدهیم و یا دعا بخوانیم. برخى روایات هم می تواند مؤید این نظریه باشد.
در هر صورت توکل بر خداوند، دادن صدقه، خواندن دعاهاى وارده، اثر نحس بودن را برطرف می کند. قابل ذکر این که مطالبى که در تقویم‏ هاى نجومى در ارتباط با سعد و نحس بودن روزها به جهت قرآن و یا مقابله و یا حالات دیگر سیارات آمده است به جز قمر در عقرب که در روایات آمده است دلیلى بر آن نداریم.
2- اما در مورد ماه صفر ، بنا بر آن چه معروف گشته، ماه صفر را «نحوستى» است؛ به خصوص روز چهارشنبه آخرین آن ماه را که به نحس‏ بودن بیشتر معروف شده است البته در این باره روایت مخصوصى از ائمه دین علیهم السلام نرسیده و فلسفه آن دقیقاً براى ما روشن نیست. یک احتمال آن است که این نحس دانستن ماه صفر و مخصوصاً آخرین چهارشنبه آن، از این جهت باشد که وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز واقع گشته است و از آن حضرت روایت شده است که مى‏فرماید: «هر کس مرا به خروج ماه صفر مژده دهد، او را مژده بهشت مى‏دهم و از این جهت عقول مردم حکم به نحس بودن آن ماه نموده است»، (مراقبات، میرزا جواد ملکى تبریزى)
3- در هر صورت نحوست این ماه به معنای متوقف کردن اموری مانند خرید و فروش و سایر فعالیت ها نمی باشد بلکه باید با خواند دعاهایی که برای دفع نحوست این ماه وارد شده مانند دعائی که در مفاتیح در اول اعمال ماه صفر وارد شده این نحوست را بر طرف نمائیم و نیز براى دفع نحوست این ماه، هیچ چیز بهتر از صدقه دادن و دعاها و استعاذه وارده نیست». (شیخ عباس قمى، مفاتیح‏ الجنان، اعمال ماه صفر)

وقایع پس از عاشورا – سال 61 هجری

11 محرم:

  • صبح، عمر سعد بر کشته های لشگر خود نماز خوانده و دستور داد به خاک سپردند.
  • بعدازظهر، به دستور عمرسعد، باقیمانده کاروان حسین(ع) را از قتلگاه و از کنار بدن امام(ع) و دیگر شهیدان عبور داده و با این شکنجه روحی، بسوی کوفه روانه کردند.
  • سر امام(ع) را پیش ابن زیاد بردند.
  • کاروان اسرا را در بیرون کوفه اسکان موقت دادند.

12محرم:

  • توسط مردان قبیله بنی اسد، دفن بدن بی سر شهیدان شروع شد.
  • جارچیان حکومت، کوفیان را فرا مى خوانند تا از اسیران جنگى خویش دیدار کنند!
  • کوفیان هم، بى شرمانه آمدند. آمدند براى تماشا!
  • امام سجاد(ع) از خیمه ها خارج مى شود، وقتی هلهله و شادی و سنگ پرانی مردم را دید فرصت را غنیمت شمرد و به سخنرانی افشاگرانه خود پرداخت: «هان، ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامه هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟... وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید. به چه رویی به رسول(ص) خواهید نگریست؟»
  • ارسال نامه به یزید و اعلام پیروزی بر کاروان حسین توسط ابن زیاد

13 محرم:

  • آراستن مجلسی در دربار ابن زیاد و به حضور طلبیدن کاروان اسرا توسط او
  • رفتار توهین آمیز و سخنان سبک ابن زیاد به حضرت زینب(س)، مبنی بر«خوار کردن خاندان حسین توسط خداوند، بدلیل خروج بر خلیفه وقت»
  • پاسخ حضرت زینب(س)، مبنی بر«حرمت و عزتی که خداوند بخاطر پیامبرش، به خاندان حسین(ع) داد و ذلت و خفتی که خاندان حکومت بخاطر جنایتی که انجام داد به آن دچار گشته است.»
  • توهین ابن زیاد به امام سجاد(ع) و دستور قتل ایشان، بدلیل ناتوانی از مباحثه با او
  • دستور ابن زیاد، مبنی بر گرداندن سر مقدس امام(ع) در کوچه ها برای ایجاد وحشت در مردم
  • دستور انتقال سریع اسرا به شام، توسط ابن زیاد، برای ملاقات با یزید، جهت جلوگیری از افشاگری های بیشتر کاروان

1 تا 19 صفر:

  • آذین بندی شهر شام توسط عمال حکومت و اعلام پیروزی یزید بر حسین(ع) با تبلیغات«خارجی و مهدور الدم بودن او»
  • ورود کاروان اسرا به شام و مورد تمسخر قرار گرفتن آنها توسط افراد وابسته به حکومت
  • سخنان اهانت آمیز پیرمردی در مسیر حرکت امام(ع): شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امير المؤمنين يزيد را بر شما پيروزی داد.
  • پاسخ امام سجاد(ع) مبنی بر: «اين آيه را قراءت کرده ای: قل لا أسئلکم عليه أجرا الا المودة فی القربی . گفت: آری. امام(ع) فرمود: آن خويشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماييم.»
  • توبه آن پیرمرد و اعتراض به عمال حکومت و کشتن او، برای زهر چشم گرفتن از معترضین احتمالی
  • به حضور طلبیدن اسرا توسط یزید، و رفتار توهین آمیز او با سر امام (ع) در جمع همه حاضرین دعوت شده
  • سخنرانی و پاسخ کوبنده حضرت زینب(س) به یزید که: «اي يزيد آيا گمان مي بري اين كه اطراف زمين و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتي و راه چاره را بر ما بستي كه ما را به مانند كنيزان به اسيري برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و تو داراي مقام و منزلت شده اي، پس خود را بزرگ پنداشته به خود باليدي، شادمان و مسرور گشتي كه ديدي دنيا چند روزي به كام تو شده و كارها بر وفق مراد تو مي چرخد؟ آرام باش، آهسته تر.  آيا فراموش كرده اي قول خداوند متعال را «گمان نكنند آنان كه كافر گشته اند اين كه ما آنها را مهلت مي دهيم به نفع و خير آنان است، بلكه ايشان را مهلت مي دهيم تا گناه بيشتر كنند و آنان را عذابي باشد دردناك!»
  • خواندن آیاتی از قرآن، توسط یزید و استفاده ابزاری از آنها، برای مشروعیت بخشی به کارهای خود
  • پاسخ کوبنده امام سجاد(ع) به اهانت های یزید که: «ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایی، پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله(ص) در دست پدر من بود، و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: ای یزید! اگر می دانستی چه کرده ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده ای، به کوه ها می گریختی و بر ریگ ها می خفتی و بانگ و فریاد بر می داشتی»
  • دستور یزید برای حضور عمومی مردم در مسجد شام به همراه کاروان اسرا، و سخنرانی خطیب مزدور او برای توجیه شرعی کشتار کربلا و اسارت باقی مانده کاروان امام(ع)
  • سخنرانی پرشور و روشنگر امام سجاد(ع) در مسجد شام، در جواب سخنان بی منطق خطیب یزید، مبنی بر: «اى مردم! من فرزند مكه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم .... من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدره المنتهى برد و به مقام ربوبى و نزديكترين جايگاه مقام بارى تعالى رسيد... من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاك ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند ..... من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم...»
  • یزید از ترس شورش مردم، دستور داد: اذان بگویند.
  • امام(ع) با بهره گیری از کلمات اذان، سخنان کوبنده خود را ادامه داد که: «اى يزيد! اين جنايت را مرتكب شدى و باز مى گوي: محمد رسول خداست؟ و روى به قبله مى ايستى؟ واى بر تو! در روز قيامت جد و پدر من دشمن تو هستند...»
  • در ميان مردم هياهويى برخاست، بعضى نماز گذاردند و گروهى نماز نخوانده پراكنده شدند!
  • يزيد خود را بيچاره ديد. با كمال بى شرمى و ندامت تمام، اين جنايات را به گردن امراى لشگر و بویژه عبیدالله زیاد ملعون انداخت تا خود را تبرئه كند، بهمین منظور دستور داد تا با اهل بیت(ع) با رافت و مهربانی بر خورد شود، و برای کشته هایشان اقامه عزا کنند!

20 صفر(اربعین شهیدان کربلا):

  • ورود جابر بن ‏عبدالله‏ انصارى به كربلا و زيارت قبر مطهر امام حسين(ع). او نخستين زايرى بود كه با موفق به زيارت قبر آن حضرت گرديد.
منابع:
1-  تاریخ طبری ج 7 ، ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاینده
2- تاریخ ابن اثیر، ج 2،
3- احتجاج طبرسی، ج 2
4- ابومخنف، مقتل الحسين مترجم سيد علي محمد موسوي جزايري، ج1
5- منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1
6- حماسه حسینی،( شهید مطهری )، ج1

کتاب شش جلدي جامع زيارات المعصومين عليه‌السلام، درسال 1389 در 2000 نسخه توسط انتشارات پیام امام هادی علیه السلام منتشر شد. اين کتاب که جامع ترين کتاب زيارتي پس از »موسوعه زيارات المعصومين عليهم‌السلام« به شمار مي‌رود، با متني صحيح و اعراب گذاري کامل، براي استفاده عموم مردم و با زبان عربي به چاپ رسيده است. در آخر هر جلد از کتاب جامع زيارات، بخشي به نام ملحقات آورده شده و در آن، زندگاني معصوم يا معصومين که در آن جلد زيارتشان آمده، نگاشته شده است. همچنين زياراتي که معمولاً در هر زيارتگاهي مورد استفاده زائر قرار مي‌گيرد و نيز ساير اعمال که در مشاهد مشرفه انجام مي‌شود، مانند (زیارات جامعه، امام حسین عليه‌السلام، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، نماز جعفر طیّار و... ) آورده شده است. از این رو لازم نیست که زائر هنگام تشرّف به زیارت هر امام، تمام مجلّدات را همراه داشته باشد.

0008997 8

 

میلاد اسوه شکیبایی، تندیس تقوا و پارسایی، مشعل حق و حقیقت، جلوه جمال الهی و جلال کبریایی، الهام بخش اخلاص و معرفت حضرت امام جوادالائمه علیه السلام، بر عاشقان ولایت مبارک باد.

 

زیر مجموعه ها